خلاصه داستان: فیلم مرا به دوزخ بکشان (Drag Me to Hell, 2009) به کارگردانی سم رمی، یکی از بهترین آثار ترسناک مدرن است که با تلفیقی هوشمندانه از ترس ماوراءالطبیعه، هیجان و الم شدید عاطفی، مخاطب را درگیر داستانی پرتنش میکند. این فیلم داستان "کریستینا"، یک افسر وام جوان و طموحگرا را روایت میکند که برای نشان دادن تعهدش به شغل خود، تصمیم میگیرد یک پیرزن بیبصیرت به نام "گسلا" را که نتوانسته اقساط وامش را پرداخت کند، از خانهاش بیرون کند. اما این عمل ظالمانه زنگ خطری میشود که زندگی او را به طور کامل متحول میکند؛ زیرا گسلا قبل از رفتن، لعنتی مرگبار به او میدهد که سه روز فرصت دارد تا روح خود را نجات دهد. کریستینا در تلاش برای نجات از این نفرین، به یک مشاور معنوی مراجعه میکند و شروع به کشف حقایقی میکند که فراتر از درکش است. در طول فیلم، نیروهای شیطانی به صورت فزایندهای او را تحت فشار قرار میدهند و هر لحظه امید کمتری برای زنده ماندن او باقی میگذارند. مرا به دوزخ بکشان با صحنههایی شوکهکننده، تأثیرگذاری بصری بالا و داستانی غرقدرهیجان، به خوبی نشان میدهد که چگونه یک تصمیم بد میتواند تمام زندگی را نابود کند.
خلاصه داستان: فیلم 500 روز از تابستان (500 Days of Summer, 2009) به کارگردانی مارک وِب، داستان عاشقانهای غیرخطی و نوستالژیک است که با نگاهی هوشمندانه و همراه با لحنی ترکیبی از شادی و غم، زندگی عاطفی جوانی به نام "تام هانسن" را روایت میکند. تام، معشوقهاش "سامانتا" را همسایه روح خود میداند و معتقد است آنها سرنوشت مشترکی دارند، اما بعد از اینکه او را از دست میدهد، شروع به بازنمایی 500 روز از رابطهشان میکند تا بفهمد چرا همه چیز اینگونه تمام شده است. فیلم با استفاده از ساختار منحصر به فردی که زمان را پراکنده روایت میکند — از روز صفر تا روز 290 و سپس به طور ناگهانی به روز 488 — مخاطب را در ذهن تام فرو میبرد و نشان میدهد که چگونه انتظارات عاشقانه میتوانند با واقعیت فرد مقابل تفاوت داشته باشند. این فیلم تنها یک داستان عشق نیست، بلکه بازتابی عمیق از بزرگ شدن، یادگیری از شکست و قبول اینکه همه روابط لزوماً داستانی با رابطهٔ خوشپایان نیستند.
خلاصه داستان: Coraline (2009) یک انیمیشن استاپموشن تاریک و وهمآلود از استودیوی Laika است که با اقتباس از رمان تحسینشده نیل گیمن، سفری نفسگیر و استعاری را به دنیای درونی کودکانه و ترسهای ناپیدا به تصویر میکشد. داستان درباره کورالاین جونز، دختری کنجکاو و سرخورده از بیتوجهی والدینش و زندگی کسلکننده در خانهای قدیمی و مرموز است. هنگامیکه او دری پنهانی در دیوار پیدا میکند، وارد دنیایی دیگر میشود—نسخهای ظاهراً کاملتر و رؤیایی از زندگیاش، جایی که "مادر دیگر" و "پدر دیگر" با دکمههایی بهجای چشم، او را با مهربانی وسوسهبرانگیز اغوا میکنند. اما این دنیای رنگین خیلی زود چهرهی تاریک و تسخیرشدهی خود را نمایان میسازد، جایی که کورالاین برای نجات خود و والدین واقعیاش باید شجاعت، درایت و اعتمادبهنفس خود را بازیابد. Coraline با طراحی بصری منحصربهفرد، موسیقی مرموز و تمهایی از بلوغ، هویت، و فریب زیباییهای ظاهری، به یکی از آثار برجسته ژانر فانتزی-ترسناک برای کودکان و بزرگترها تبدیل شده است.
خلاصه داستان: فیلم آقای هیچکس (Mr. Nobody, 2009) یک اثر فانتزی-درام فلسفی و تأثیرگذار به کارگردانی جاکو وان دوم است که مفهوم زمان، تصمیمگیری و شاخههای ناشمرهٔ زندگی را به طور خلاقانهای مورد بررسی قرار میدهد. داستان حول محور "نمنی"، پسر ۹ سالهای میچرخد که در ایستگاه قطار ایستاده و بین دو انتخاب مهم زندگیاش تردید میکند: آیا با مادرش که از پدرش جدا شده است برود، یا در کنار پدرش بماند؟ این لحظه ظاهراً ساده، نقطه شروع تمامی مسیرهای ممکن زندگی او میشود. فیلم با رویکردی غیرخطی، تمامی سناریوهای ممکن از زندگی نمنی — از جمله زندگی با مادر، زندگی با پدر، عشق، شکست، شهرت، یأس و امید — را به صورت موازی روایت میکند. در هر مسیر، شخصیت اصلی با شرایط مختلفی روبهرو میشود و متوجه میشود که هر انتخابی دنبالهای از پیامدها دارد. فیلم با استفاده از صحنهبندیهای هوشمندانه، موسیقی تأثیرگذار و دیالوگهای فلسفی، مرزهای واقعیت، حافظه و زمان را مبهم میکند. در حالی که داستان به طور ظاهری درباره یک انتخاب کودک است، عملاً نقدی عمیق نسبت به ماهیت آزادی اراده، شانس و تصادف در زندگی انسان است. آقای هیچکس نوعی سفر ذهنی به درون وجود و تمامی احتمالاتش است؛ فیلمی که تماشاگر را مجبور به تفکر درباره معنای انتخاب، زمان و حتی خودِ زندگی میکند.
خلاصه داستان: فیلم «یتیم» (Orphan) محصول سال ۲۰۰۹ به کارگردانی یاکو بیئل و نویسندگی دیوید لزا، یک فیلم ترسناک-روانشناختی است که داستان خانوادهای را روایت میکند که در پی از دست دادن نوزادشان، تصمیم میگیرند یک کودک یتیم را فرزند بپذیرند. آنها یک دختر ۹ ساله به نام استر را انتخاب میکنند که در ظاهر بیگناه و شیرین است، اما به مرور زمان رفتارهای عجیب و وحشتناک او زنگ هشداری برای خانواده به صدا درمیآورد. با گذشت زمان مشخص میشود که استر در واقع یک دختر نیست، بلکه یک زن جوان ۳۳ ساله به نام لئونور است که به دلیل اختلالات جسمی و روانی، ظاهری کودکانه دارد و با هوش و فریب تمامی، خود را در نقش یک کودک نگه داشته است. او در طول زندگی خود قتلهای متعددی را مرتکب شده و حالا برنامه دارد تا در این خانواده جدید نیز سلطه یابد. فیلم با استفاده از صحنههای تنشآور، موسیقی ترسناک و بازی شگفتانگیز ایسا داگر در نقش استر/لئونور، مخاطب را درگیر داستانی پیچیده و غیرمنتظره میکند. «یتیم» نه تنها حاوی لحظات ترسناک و خونین است، بلکه پر از اشارههایی به روانشناسی تاریک، هویت و فراموشی اجتماعی است. این فیلم با عنصر غافلگیرکنندهاش توانست جایگاه خاصی در میان فیلمهای ترسناک کسب کند و هنوز یکی از فیلمهای یادماندنی دهه ۲۰۰۰ محسوب میشود.
خلاصه داستان: فیلم "اره 6" (Saw VI) محصول سال ۲۰۰۹، ششمین قسمت از مجموعه فیلمهای ترسناک اره است که داستانهای درهمتنیده روانآزار و اخلاقی آدمی را با لحنی تاریک و خونین ادامه میدهد. داستان فیلم درست بعد از مرگ عامل استرام جریان دارد، زمانی که نماینده افبیآی آرتور اریکسون شروع به پیگیری سرنخهای باقیمانده از بازیهای مرگبار جیگسو میکند و به جان کرامر (هافمن) نزدیکتر میشود. در همین حال، داستان موازی دیگری هم روی میدهد؛ دو مدیر بیمه به نامهای کورتیس و بلکلی ، بدون آنکه بدانند، در یکی از بازیهای طراحیشده توسط اره منبتکاری شده قرار میگیرند – یعنی یکی از بازیهای آخریهای که جیگسو در قبل از مرگ برنامهریزی کرده بود. این دو مدیر با شرایط غیرقابل تحملی روبرو میشوند که نه تنها از آنها میخواهد تصمیمات سختی بگیرند، بلکه تمام شخصیت واقعیشان را هم به نمایش میگذارد. فیلم با صحنههای خونین، تنش بالا و معماهای اخلاقی عمیق، نوعی نقد سخت از بیرحمی انسانها نسبت به یکدیگر است. "اره 6" با تمام تیرگی و سادیگی ظاهری، داستانی هوشمندانه از عواقب انتخابها و بازتاب اعمال انسانها در زندگیشان است.
خلاصه داستان: فیلم دابه 2 (Dabbe 2, 2009) بخشی از مجموعه فیلمهای مستند ترسناک ترکیه است که به بررسی موجودات فرامادی، جنها و نفوذ آنها در دنیای مدرن میپردازد. عنوان "دابه" در زبان عربی به معنی «سرزمینی که تمام آن را شیطان فراگرفته» است و این فیلم بازتابی عمیق از این باور دینی و فرهنگی است. در ادامه داستان، موضوع مرکزی فیلم بر این حقیقت مبتنی است که شبکه اینترنت و فناوریهای الکترومغناطیسی به سرعت در سراسر دنیا گسترش یافتهاند و حالا جنها و شیاطین نیز از این سیستمها به عنوان کانالی برای دسترسی به دنیای بشری استفاده میکنند. فیلم ادعا میکند که دابه، موجودات فرامادی باستانی، حالا قدرت خود را در محیطهای دیجیتال و الکترونیکی بازیابی کردهاند. این فیلم به صورت مستندوار، شاهدانی را مصاحبه میکند که گواهی میدهند دخالت شیطانها در زندگی روزمره انسانها افزایش یافته است. با توسعه شبکههای اینترنت و وجود تصاویر، فیلمها، موسیقیهای غیراخلاقی و حتی بازیهای ویدئویی، دریچهای برای نفوذ جنها به ذهن انسانها گشوده شده است. فیلم با استفاده از مصاحبههای علمی-دینی، نظرات عالمان دینی و همچنین حکایات مردمی، داستانی تاریک و نگرانکننده را روایت میکند. موضوع اصلی آن، این ادعا است که انسانها بدون آگاهی کامل، در حال باز کردن درهایی به سوی جهان جن هستند. فیلم اشاره میکند که بعضی از پدیدههای روانی، اختلالات ذهنی یا حتی حوادث خودکشی ممکن است ریشهای فرامادی داشته باشند. باور به این موضوع که شیطانها قادر به استفاده از امواج الکترومغناطیسی هستند، یکی از مباحث اصلی فیلم است. در طول فیلم صحبت از مواردی میشود که افراد تحت تأثیر موجودات نامرئی قرار گرفته و دچار وسواسها، خوابهای مکرر و حتی مشاهده پدیدههای عجیب شدهاند. فیلم با استفاده از تصاویر ضبطشده امنیتی، ضبطهای صوتی و شاهدیههای واقعی، این ادعاها را پشتیبانی میکند. این فیلم نه فقط یک فیلم ترسناک، بلکه یک سند فرهنگی و دینی است که سعی دارد انسانها را از خطرات پنهان دوران دیجیتال آگاه کند. در نهایت، پیام فیلم این است که باید هوشیار بود و از قدرت واقعی و مرموزی که در پشت نمای کاملاً منطقی فناوری پنهان شده است، غفلت نکرد.
خلاصه داستان: فیلم محلهی نفرینشده (A Blood Pledge: Broken Promise, 2009) داستان ترسناکی از رفاقت، پیمان خونین و انتقام فرامادی است. چهار دوست جوان به دلیل مشکلات شخصی و فشارهای زندگی تصمیم میگیرند با هم پیمان خودکشی ببندند. آنها به یک محل خلوت و مرتفع در حومه شهر میروند و در سکوت شب، پیمان خونی میبندند که همه با هم از پرتگاه بپرند. اما وقتی لحظه واقعی فرارسید، تنها یکی از آنها با اعتماد کامل به دوستانش، پرش میکند و متاسفانه جان میباختد. این رویداد، شروع یک کابوس وحشتناک برای سه نفر باقیمانده است. پس از گذشت چند ماه، دوستان بقیهمانده شروع به تجربه عجیبترین کوابیس و دیدارهای فجیق میکنند. ظاهراً روح دوست فوتکرده شان، با ناراحتی و دلخوری از شکستن پیمان، تصمیم گرفته است تا از آنها انتقام بگیرد. هوای فیلم با استفاده از صحنههای تاریک، صداهای غریب و حالات روانی عمیق، فضایی کاملاً مهیج و دلهرهآور ایجاد میکند. هر یک از دوستان به نوعی تحت فشار قرار میگیرند و با گذشتههای خود روبرو میشوند. در طول فیلم، مخاطب متوجه میشود که روح دوست آنها فقط به دنبال مرگ آنها نیست، بلکه میخواهد آنها را به گناه خودشان آگاه کند. فیلم با استفاده از عناصر ترسناک روانی و فانتزی، داستانی عمیق و فلسفی را روایت میکند. شخصیتهای اصلی به خوبی احساسات پیچیده و تنشهای درونی خود را به تصویر میکشند. در حالی که مخاطب فکر میکند تمام اتفاقات فقط ناشی از ذهن بیمار آنهاست، انحرافات داستانی ناگهان وجود روحی واقعی را فاش میکند. موضوع اصلی فیلم، نه تنها مرگ و روحهاست، بلکه نقدی بر رابطه بین دوستی، تعهد و شکستن اعتماد است. موسیقی متن فشارآور و صحنههای پرشتاب، جذابیت خاصی به فیلم میدهد. در نهایت، فیلم با یک پایان شوکهکننده و بدون آرامش، پیام عمیقی درباره مسئولیت اخلاقی و قدرت افکار منفی منتقل میکند.
خلاصه داستان: فیلم Pandorum در سال 2009 و به کارگردانی کریستیان البِرت منتشر شد و ترکیبی هیجانانگیز از علمی-تخیلی، ترسناک و روانشناختی است. داستان با صحنهای مرموز آغاز میشود که کاپیتان بورن از خواب طولانیاش در یک سفینه فضایی ناشناخته بیدار میشود و هیچ خاطرهای از هویتش، ماموریتاش یا حتی زمانی که در خواب بوده، ندارد. او به زودی بنجز ، یکی از خدمه را پیدا میکند و با هم سعی میکنند معماهای موجود در سفینه را حل کنند. با کشف جزئیات بیشتر، متوجه میشوند که سفینه تنها خالی نیست و موجوداتی عجیب و وحشتناک در تاریکیهای آن زندگی میکنند. این موجودات در واقع فرزندان تغییریافته انسانهای خوابیده در سفینه هستند که تحت تأثیر "پاندوروم"، نوعی اختلال روانی ناشی از خواب طولانی فضایی قرار گرفتهاند. در طول فیلم، حقایقی شوکهکننده درباره ماموریت واقعی سفینه، جمعیت رو به رشد داخل آن و دلیل خوابیدن آنها آشکار میشود. داستان به سوالات عمیقی درباره هویت، بقا، دین و اخلاق انسانی میپردازد. فیلم با استفاده از فضایی بسته، تاریک و بیثبات، اضطراب و ترس وجودی را به خوبی القا میکند. شخصیتهای اصلی با مشکلات ذهنی، اعتماد به نفس شکسته و مبارزه برای بقا، نقشهای جذابی را رقم میزنند. جلوههای بصری فیلم با الهام از دنیاهای تاریک علمی-تخیلی مثل Alien و Event Horizon ، فضایی واقعگرایانه و غرقشونده ایجاد کردهاند. موسیقی متن فشارآور و صداگذاری دقیق نیز به افزایش تنش در صحنهها کمک میکنند. "پاندوروم" در ابتدا با واکنشهای متفاوت منتقدان مواجه شد، اما به مرور زمان توانست جمعیت قابل توجهی از طرفداران را جذب کند. بسیاری این فیلم را یکی از بهترین تلاشهای ژانر علمی-تخیلی ترسناک در دهه گذشته میدانند. تمام این عناصر در کنار داستانی غمانگیز و شوکهکننده، فیلمی را خلق کردهاند که تماشاگر را فراموش نمیکند.
خلاصه داستان: انیمیشن "شاهزاده خانم و قورباغه" داستان شاهزادهای است که توسط یک جادوگر خبیث به قورباغه تبدیل میشود. تنها راه رهایی از این جادو، بوسیدن او توسط یک شاهزاده خانم است. شاهزاده که به شدت به دنبال آزادی و بازگشت به زندگی قبلیاش است، تصمیم میگیرد تا برای پیدا کردن شاهزاده خانمی که بتواند او را نجات دهد، سفری پرخطر و هیجانانگیز را آغاز کند. در طول مسیر، شاهزاده قورباغه در موقعیتهای متنوع و سرگرمکنندهای قرار میگیرد که هر کدام درسهایی برای او دارند. او با موجودات عجیب و غریب روبرو میشود و در هر مرحله از سفر، درسهای جدیدی در مورد شجاعت، صداقت و اهمیت روابط انسانی میآموزد. پس از عبور از موانع و سختیهای بسیار، شاهزاده خانم مورد نظر خود را پیدا میکند. اما حالا که او یک قورباغه زشت است، چالش بزرگ این است که آیا شاهزاده خانم میتواند تصمیم بگیرد که قورباغهای را بوسیده و او را از طلسم آزاد کند؟ داستان به زیبایی مفاهیم عشق، شجاعت و تغییرات درونی را در دل یک ماجرای سرگرمکننده و فانتزی نشان میدهد.