خلاصه داستان: فیلم Michael Clayton (مایکل کلینتون) در سال ۲۰۰۷ به کارگردانی تونی گیلن، داستان زندگی مایکل کلینتون را روایت میکند؛ مردی با سابقۀ حقوقی پرتلاطم که اکنون به عنوان "اصلاحکننده" در یک شرکت حقوقی بزرگ فعالیت میکند و وظیفه دارد مشکلات قانونی و اخلاقی مشتریان ثروتمند و قدرتمند را بدون هیچگونه شلوغی حل کند. موقعیت به طور ناگهانی برای او پیچیده میشود وقتی که آرتور ادموندس، یکی از وکلای برتر این شرکت و دوست قدیمی او، در حالتی ناخودآگاه و عجیب در جریان یک پرونده دادخواست چند میلیارد دلاری مربوط به یک شرکت شیمیایی بزرگ، از دست دادخواهان فرار میکند. مایکل مجبور میشود وارد عمل شود و تمام ماجرا را "پاک" کند، اما با کشف حقایق تاریک و دخالتهای گسترده شرکت، با ضمیر خود درگیر میشود. این فیلم یک درام مهیج و سیاسی است که با تمرکز بر فساد، اخلاق شکسته و جنگ بین منفعت شخصی و حقیقت، به خوبی روحیه سرد و تاریک دنیای حقوق و قدرت را منتقل میکند.
خلاصه داستان: فیلم من آنجا نیستم (I'm Not There, 2007) یک تجربه فیلمسازی غیرمعمول و هنرمندانه است که زندگی و مسیر هنری باب دیلن، یکی از تأثیرگذارترین شخصیتهای موسیقی دهه بیستم را به شیوهای نوآورانه روایت میکند. به جای اینکه فقط یک بازیگر نقش دیلن را بازی کند، فیلم از شش شخصیت مختلف استفاده میکند — هر کدام در دورهای زمانی و با هویتی متفاوت — که هر کدام یک جنبه از حیات، شخصیت، ایدئولوژی و تحولات هنری دیلن را تجسم میدهند. این رویکرد غیرخطی و سمبلیک فیلم، اجازه میدهد تا مخاطب نه تنها با موزیسین باب دیلن آشنا شود، بلکه به درک عمیقتری از ماهیت هنرمند، هویت، شهرت و تحولات فرهنگی دهههای 1950 تا 1970 دست پیدا کند. شخصیتها شامل یک نوجوان سیاهپوست که نماد ناپایداری هویت است، یک زن جوان که جنبه عاطفی و شخصی دیلن را منعکس میکند، یک خبرنگار انگلیسی که نماد شهرت و فشارهای رسانه است، یک کودک که نماد شروع مسیر هنری است، یک بازیگر معروف شبیه دیلن دوران «ویت» و بالاخره یک موسیقیدان جوان که تحت فشار قرار میگیرد و نماد سقوط و تحولات داخلی است. فیلم با استفاده از تصاویر تاریخی، موسیقی اصلی دیلن و صحنههایی انتزاعی و نمادین، مرزهای فیلمنامهنویسی و بازیگری را میشکند. این اثر سینمایی که توسط توبیکا فرانکسل ساخته شده، نه یک زندگینامه معمولی است، بلکه یک تحلیل هنری، روانی و فلسفی از هویت و تغییر.
خلاصه داستان: فیلم "جرایم زمانی" (Timecrimes / Los Cronocrímenes) در سال ۲۰۰۷، فیلمی اسپانیایی در ژانر علمی-تخیلی و ترسناک است که داستان پیچیده و متشکل از حلقههای زمانی را با دقت و هیجان برجسته میکند. داستان حول محور یک مرد میانسال به نام هکتور میچرخد که به طور تصادفی وارد یک ماشین زمان میشود و بدون آنکه درک درستی از اتفاقات داشته باشد، به مدت نزدیک به یک ساعت به گذشته سفر میکند. با بازگشت به آن زمان، او خود را در میان سریای از حوادث عجیب و ناآرامکننده مییابد که به ظاهر منطقی به نظر نمیرسند. اولین صدمهای که باعث شروع زنجیرهای از فاجعهها میشود، دیدن خودش در گذشته است؛ این دیدار غیرمنتظره باعث ایجاد سوالات بیپایانی در ذهن هکتور و تماشاگر میشود. در ادامه، او مجبور میشود تصمیماتی بگیرد که به نوعی تمامیت شخصیتش را تحت تاثیر قرار میدهد و خط بین خوبی و بدی را محو میکند. فیلم با استفاده از داستانی هوشمندانه و جالب، مخاطب را با مفهوم خود تعیینی در زمان و پیامدهای تصمیمات فردی روبرو میکند. با وجود بودجه محدود، "جرایم زمانی" توانسته است با طرح سوالات فلسفی دربارهٔ زمان، آزادی اراده و ماهیت خود، توجه منتقدان و علاقهمندان علمی-تخیلی را جلب کند. کارگردانی خلاقانه، داستان گسترده و پیچیده و پایانی شوکهکننده، این فیلم را به یکی از بهترین آثار علمی-تخیلی اروپایی تبدیل کرده است. هر حرکت و تصمیم در این فیلم دارای پیامدهایی است که نه تنها بر زندگی شخصیت اصلی، بلکه بر کل داستان تأثیر میگذارد. فیلم با الهام از فیلمهایی مثل "زمان مجدد" و "زماندار"، اما با رویکردی سادهتر و کاربردیتر، نشان میدهد که چگونه یک انسان معمولی میتواند در دام خودآفرینی قرار بگیرد. "جرایم زمانی" یک سفر ذهنی و احساسی است که تماشاگر را مجبور میکند دربارهٔ ماهیت وجودش فکر کند.
خلاصه داستان: فیلم «اره ۴» (Saw IV) محصول سال ۲۰۰۷، اولین قسمت از فرنچایز پس از مرگ جیمز وان، بنیانگذار این سری فیلمهاست. با این حال، داستان همچنان به روایت خود ادامه میدهد و نشان میدهد که مرگ اره منبتکاری، جیگسو (جون بنروز)، لزوماً پایان بازیهای او نیست. در این قسمت، مشخص میشود که بخشی از نقشههای اره قبل از مرگش برنامهریزی شده بوده است و هنوز برخی تلهها و آزمایشها منتظر اجرا هستند. ستوان ریگ، کارآگاهی که در قسمتهای قبلی درگیر داستان اره شده بود، حال مجبور است در یک بازی جدید شرکت کند؛ بازیای که نوید زندگی برای او و دو همکارش را میدهد. در طول فیلم، ریگ با محدودیتهای فیزیکی و اخلاقی روبرو میشود و تصمیماتی سنگین میگیرد که هویت واقعی شخصیتهای دیگر را آشکار میکند. «اره ۴» با استفاده از صحنههای بازگشتی، علاوه بر داستان فعلی، به گذشته اره و شکلگیری ایدههایش نیز میپردازد و مخاطب را با ریشههای عمیقتر داستان آشنا میکند. این فیلم با حضور شخصیتهای جدید و تکامل یافته، سطح ترس و تنش را بالاتر میبرد و تلاش میکند هویت فرنچایز را بدون حضور شخصیت اصلی حفظ کند. با وجود نقدهایی دربارهٔ پیچیدهسازی بیش از حد داستان، «اره ۴» با صحنههای خونین، بازیهای فکری و محتوای روانشناختی، موفق به جذب هواداران سری فیلم شد.
خلاصه داستان: فیلم 3.10 به یوما (3:10 to Yuma )، محصول سال ۲۰۰۷ و بازسازی فیلم معروف غربی سال ۱۹۵۷ است، که به کارگردانی جیمز مانگولد ساخته شده است. این فیلم در دنیای غرب سفت و سخت آمریکای قدیم جریان دارد و داستان پرتنش و هیجانانگیزی را روایت میکند که در آن تعهد، شجاعت و انسانیت در برابر خشونت و ترس آزموده میشوند. داستان حول محور دان ایواز میچرخد، یک مرد فقیر و ناامید که زندگیاش بر پایه بقا و حمایت از خانوادهاش استوار است. او تصمیم میگیرد که با نگه داشتن یکی از خطرناکترین قانونشکنان منطقه به نام بن وادر ، جایزه نقدی بزرگی به دست آورد و مشکلات مالی خود را حل کند. بن وادر، نقشی تأثیرگذار که راسل کراول با تمام وجود بازی کرده است، یک سارق بزرگ و ذهنی هوشمند است که حتی در موقعیت دستگیری هم کنترل را از دست نمیدهد. دان و گروه کوچکش موافقند بن را از شهر کوچک Bisbee تا ایستگاه قطار "یوما" نگه دارند، قطاری که دقیقاً ساعت 3.10 بعد از ظهر حرکت میکند و مسیری طاقتفرسا و پرخطر را رقم میزند. در طول زمانی که بن در زندان کوچک شهر نگه داشته میشود، گروهی از سربازان وفادار بن وارد عمل میشوند و سعی میکنند او را آزاد کنند. فیلم به خوبی تضاد بین خوبی و بدی را به تصویر میکشد، بدون اینکه شخصیتها کاملاً سیاه یا سفید باشند. صحنههای اکشن پرانرژی، دیالوگهای عمیق و تعاملات پیچیده بین شخصیتها، فیلم را به یکی از بهترین غربیهای دهه ۲۰۰۰ تبدیل کرده است. حضور بازیگرانی چون کریستیان بیل ، بِن فوستر و پیتر فوندا نیز به عمق داستان کمک کرده است. این فیلم نه تنها یک درام اکشن غربی است، بلکه نگاهی است به ارزشهای اخلاقی، اراده انسانی و قیمت انتخابهایی که زندگی را تغییر میدهند. در نهایت، 3.10 به یوما یادآور این است که شجاعت واقعی در لحظههایی است که انسان هیچ چیز ندارد اما همه چیز را به خطر میاندازد.
خلاصه داستان: فیلم "مناظرهکنندگان بزرگ" (The Great Debaters 2007) بر اساس داستان واقعی ساخته شده و روایتگر زندگی استاد کالج ویلی تگزاس به نام ملوین بی. تولسن است که نقش او را دنزل واشینگتن بازی میکند. در سال 1935، زمانی که تبعیض نژادی در آمریکا به اوج خود رسیده بود، تولسن با انگیزه دادن به دانشجویان خود، ایده تشکیل اولین تیم مناظره در دانشگاه را مطرح میکند. این تیم مناظره که بیشتر اعضای آن از اقلیتهای نژادی هستند، با چالشهای بزرگی روبرو میشود، اما تولسن آنها را به شکلی بینظیر آموزش میدهد تا بتوانند با استفاده از قدرت کلام و منطق، در برابر نخبگان دانشگاههای معتبر و حتی هاروارد قرار گیرند. این تیم در مسابقات مناظره ملی، نه تنها در برابر رقبای سرسخت خود، بلکه در برابر نهادهای اجتماعی و سیاسی که به شدت از آنها فاصله میگرفتند، رقابت میکنند. "مناظرهکنندگان بزرگ" فیلمی است که درباره قدرت کلمات، مقاومت در برابر ظلم و عدالت، و اهمیت آموزش و آگاهی در تغییر جامعه سخن میگوید. این اثر با بازیهای درخشان و داستانی الهامبخش، یکی از آثار برجسته سینمایی است که همزمان بر مسائل اجتماعی و انسانی تمرکز دارد.
خلاصه داستان: فیلم سیزده یار اوشن (Ocean’s Thirteen) سومین و آخرین قسمت از سهگانه محبوب «یاران اوشن» است که بار دیگر دنی اوشن (با بازی جورج کلونی) و گروه حرفهایاش را درگیر نقشهای پر از هیجان، فریب و انتقام میکند. داستان اینبار بر محور روبن، یکی از یاران قدیمی اوشن، میچرخد که آرزوی ساخت بزرگترین و مجللترین کازینو در لاسوگاس را دارد. اما برای تحقق این رویا مجبور به شراکت با مردی حیلهگر و خودخواه به نام ویلی بنکس (آل پاچینو) میشود. بنکس با خیانت و فریب، روبن را از پروژه بیرون میکند و بهتنهایی صاحب کازینو میشود، که این ضربهی روحی سنگین باعث سکته قلبی روبن میشود. دنی و یارانش، برای گرفتن انتقامی هوشمندانه و بدون خشونت، تصمیم میگیرند ویلی بنکس را در شب افتتاحیه بزرگترین شب کاریاش به خاک سیاه بنشانند. آنها نقشهای استادانه برای نابودی اعتبار، شهرت و سود بنکس طراحی میکنند، از جمله دستکاری در سیستمهای امنیتی، فریب دادن بازرسها، و خرابکاری در بازیهای کازینو. همهچیز بهگونهای پیش میرود که بنکس حتی متوجه نمیشود چه ضربهای خورده است. سیزده یار اوشن با دیالوگهای بامزه، بازیهای درخشان، لوکیشنهای دیدنی و ضربآهنگی سریع، پایانی رضایتبخش برای این سهگانه خلق میکند. این فیلم بار دیگر قدرت دوستی، وفاداری و نبوغ تیمی را به نمایش میگذارد و ثابت میکند که گاهی بهترین انتقام، آن است که بدون خشونت و با لبخند گرفته شود.
خلاصه داستان: پس از یک طوفان عظیم ، یک مه غلیظ و بی بدیل بر یک جامعه ماین فرو می رود. افراد محلی از موجودات هیولا که اکنون در حومه شهرها پرسه می زنند ، به یک فروشگاه مواد غذایی پناه می برند و هر کسی را که با آنها روبرو می شوند ، می کشند.