خلاصه داستان: فیلم «تخت پادشاهی الفها» (Throne of Elves, 2016) داستانی اسطورهای و فانتزی است که در دنیای خیالی الوین از Altera جریان میگیرد و با نبردی حماسی بین نیروهای نور و تاریکی همراه است. مرکز داستان، شاهزاده زیبای لیا قرار دارد که به عنوان سرزمینشناختهشدهای از الفها، باید در برابر جن تاریک النا مقاومت کند؛ موجودی خطرناک که به یک جواهر قدیمی و بسیار قدرتمند دست یافته است. این جواهر، قدرتی ویرانگر دارد که به دارندهاش اجازه میدهد تا تمام Alterans را تحت سلطه خود درآورد و تعادل قدرت در دنیای الوین را به طور کامل برهم زند. لیا برای جلوگیری از فجایع آینده و حفظ سرزمین خود، با الهام از شجاعت، هوشیاری و عشق به وطن، سرداران وفادار و موجودات عجیب دیگری را گرد هم میآورد تا آخرین مبارزه را علیه ظلمتی که جهانشان را تهدید میکند، آغاز کند. این انیمیشن با صحنههای جنگی زیبا، شخصیتهای القایی و دنیای غنی فانتزی، تماشاگر را به سفری جذاب و پرماجرا دعوت میکند.
خلاصه داستان: فیلم Mirza's Lady (بانوی میرزا) در سال ۲۰۱۶، داستان عاشقانهای تاریخی و احساسی است که در دوران خاصی از تاریخ هند جریان دارد. داستان حول محور "میرزا"، یک سوارکار شجاع و داماد اسب به نام "سید میرزا"، و "لیلی"، دختری زیبا و با شخصیت قوی از خانوادهای اشرافی میگردد. میرزا از دوران کودکی عاشق لیلی بوده و حالا که دوباره راههای آنها به هم رسیده است، تصمیم دارد دل لیلی را فتح کند. اما مشکل اینجاست که لیلی قبلاً قول داده با "شاهزاده امیرعلی"، یکی از اعضای خاندان حاکم، ازدواج کند — ازدواجی که بیشتر بر اساس منافع سیاسی و اجتماعی است تا عشق. میرزا باید در برابر تمامی موانع طبقاتی، سیاسی و خانوادگی ایستادگی کند و ثابت کند که عشق حقیقی میتواند هر مرزی را بشکند.
خلاصه داستان: فیلم "ویجا: خاستگاه شیطان" (Ouija: Origin of Evil) در سال ۲۰۱۶، یک فیلم ترسناک آمریکایی است که داستانی تاریک و جذاب از مواجهه با دنیای فرامایه را روایت میکند. این فیلم در سال ۱۹۶۷ و در لسآنجلس تن به داستان میدهد و زمانی را نشان میدهد که علاقه به جادو، معنویت کاذق و تماس با جهان پس از مرگ در بین عموم مردم رواج داشت. داستان حول محور یک خانواده سه نفره میچرخد؛ مادر بیوهای به همراه دو دخترش که برای کسب درآمد، خدماتی در زمینهٔ معنویت و ارتباط با فوتیان ارائه میدهند. دختر جوان، لولا، به صورت تصادفی یک بازی ویجا را به عنوان بخشی از نمایشهای کاذق خود به کار میبرد، اما بدون اینکه متوجه شود، این عمل باعث بیدار شدن یک وجود شیطانی قدیمی میشود. این موجود، به تدریج قلب و ذهن دختر کوچک خانواده، دورو را تحت تأثیر قرار میدهد و او را به یک دروازهٔ باز برای نفوذ تاریکی تبدیل میکند. با گذشت زمان، حوادث غیرقابل توضیحی در خانه رخ میدهد؛ صداهای عجیب، حرکات اشیاء بدون علت، و حتی ظهور نوشتههایی اسرارآمیز بر روی بدن دورو. خانواده به دنبال راهی برای نجات دورو هستند، اما هر کوششی که انجام میدهند، وضعیت بدتر میشود. فیلم با استفاده از فضای تاریک، تکنیکهای کلاسیک فیلمهای ترسناک و شخصیتهای عمیق، تنش را در تمام صحنهها حفظ میکند. موضوعاتی مثل گناه، خطا، فرامایه و قدرت عشق مادری در این فیلم به خوبی با هم تلفیق شدهاند. "ویجا: خاستگاه شیطان" نه تنها یک فیلم ترسناک ساده است، بلکه داستانی عمیق دربارهٔ قدرت نیروهایی است که انسان نمیتواند کنترل کند. این فیلم با استقبال منتقدان و مخاطبان همراه شد و به عنوان یکی از بهترین دنبالههای فیلمهای ترسناک معاصر شناخته شد.
خلاصه داستان: فیلم آخرین نقاشی یا "Sekerat 'Son'" در سال 2016، داستان تاریک و روانشناختی یک نقاش جوان به نام سکرات است که زندگی آرام و هنریاش به مرور زمان تحت فشار حوادث آسیبزننده قرار میگیرد. او از طریق نقاشیهایش سعی میکند با درد درونی خود مقابله کند، اما به تدریج احساساتش از کنترل خارج میشوند.
رویدادهایی که سکرات تجربه میکند – از از دست دادن عزیزان گرفته تا روابط شکستخورده – باعث میشوند شخصیت او دچار تحولی عمیق شود. حالات عاطفیاش ناپایدار میشود، خشمهای بیدلیل، ناامیدیهای شدید و واهمههای روزافزون جای خوشبینی و هنرش را میگیرند.
در این لحظههای سقوط وجودی، سکرات به نوعی «وجود دیگر» متصل میشود – نیروهایی تاریک که گویی از درون خودش سرچشمه میگیرند و او را به سمت تاریکیهایی میکشانند که قبلاً حتی فکرش را هم نمیکرد. نقاشیهایش که پیش از این منعکسکننده زیبایی و روشنایی بودند، حالا حاکی از فروپاشی ذهنی و تماس با موجودیتهای غریب هستند.
زنی که در کنارش است – شاید همسر، دوست یا الهامبخش سابق او – سعی میکند از او حمایت کند، اما به تدریج متوجه میشود که دیگر قادر به نجاتش نیست. این فیلم نه تنها داستان یک هنرمند است، بلکه نقدی عمیق به نحوه مدیریت دردهای وجودی، انزوای ذهنی و تبدیل شدن به یک «فرامایه» است.
آخرین نقاشی با فضایی تاریک، تصاویر بصری قوی و موسیقی فشارآور، داستانی است درباره سقوط، هنر و تسلط تاریکی بر روح.
خلاصه داستان: انیمیشن صدای خاموش (A Silent Voice) اثر سال 2016 به کارگردانی نائوکی یاسودا، یکی از بهترین آثار شرکت کیوتو انیمیشن است که داستانی پرمحتوا و احساسی درباره پشیمانی، رشد شخصیتی و جبران اشتباهات را روایت میکند. داستان حول محور شویا ایشیدا، یک دانشآموز بازیگوش مدرسه ابتدایی میچرخد که با شوکو نیشیما، دختر ناشنوایی که به تازگی وارد کلاس آنها شده است، رفتارهای بیرحمانه و قلدرمآبانه دارد. شوکو که در تلاش برای ارتباط با همسالانش است، مدام مورد آزار شویا و حتی بقیه کلاس قرار میگیرد تا جایی که مجبور به تغییر مدرسه میشود. با گذشت زمان و فراموش شدن شوکو توسط همه، شویا به عنوان یک نوجوان تنها و پشیمان، تصمیم میگیرد دوباره با او تماس بگیرد و اشتباهات گذشته خود را جبران کند. در این مسیر، شویا با چالشهای عاطفی فراوانی روبهرو میشود و به تدریج درسهای عمیقی از دوستی، عشق و انسانیت یاد میگیرد.
خلاصه داستان: فیلم "بویکا: شکستناپذیر" با نام انگلیسی Boyka: Undisputed در سال 2016 منتشر شد و دومین قسمت از مجموعه فیلمهای Undisputed محسوب میشود. این فیلم حول محور شخصیت مرکزی یوری بویکا، یک مبارز روسی بیرحم و حرفهای در زندان میچرخد. بویکا به عنوان یکی از قویترین مبارزان داخل زندان، همواره برنده تمامی دوازده مبارزه قبلی خود بوده است. اما در مرحله چهارم این مسابقات مرگبار، تغییری عمیق در شخصیت او رخ میدهد. زمانی که یکی از حریفانش در حین مبارزه جان میدهد، بویکا با خودش به مبارزه پرداخته و تصمیم میگیرد دیگر در این مسابقات شرکت نکند. این رویداد برایش چالشی اخلاقی ایجاد میکند و باعث میشود ارزشهایش را دوباره بررسی کند. با وجود فشارها و تهدیدهای فراوان، بویکا سعی میکند از گذشته خود فاصله بگیرد و زندگی جدیدی را آغاز کند. اما دنیای زیرزمینی مبارزات به راحتی اجازه فرار نمیدهد. دوباره به میدان میآید تا ثابت کند میتواند بدون کشتن حریف، برنده شود. داستان با دقت در شخصیتپردازی بویکا، تحول عمیقی درونی او را نشان میدهد. این فیلم از لحاظ اکشن بسیار قدرتمند است و صحنههای مبارزهای واقعی و هیجانانگیزی دارد. همچنین بازی سنی پیچوک به عنوان بویکا، بهخوبی قدرت جسمی و روحی این شخصیت را به تصویر کشیده است. «بویکا: شکستناپذیر» نه تنها یک فیلم اکشن است، بلکه داستانی درباره انسانیت، گناه و توبه است. این فیلم در میان علاقهمندان به فیلمهای مبارزهای طرفداران زیادی پیدا کرده است. و در نهایت نشان میدهد که حتی یک شکستناپذیر هم میتواند احساس پشیمانی کند.
خلاصه داستان: انیمیشن ماهی بزرگ و بگونیا (Big Fish & Begonia، ۲۰۱۶) داستانی اسطورهوار و تصویر زیبایی از عشق، قربانی کردن و اتصال میان دنیاهای انسانی و ماوراء الطبیعه است. دختر جوانی شانزده ساله به نام بگونیا در مراسمی سنتی به عنوان بخشی از جامعه خود — موجوداتی معنوی که در دنیایی متفاوت زندگی میکنند — به شکل یک دلفین به دنیای انسانها سفر میکند. در این سفر، با یک پسر جوان انسانی آشنا میشود که در اقیانوس با او تعامل میکند و بدون اینکه هر کدام حقیقت هویت یکدیگر را بدانند، پیوند عمیقی میان آنها ایجاد میشود. وقتی حادثهای رخ میدهد و پسر جان خود را از دست میدهد، بگونیا تصمیم میگیرد روح او را نجات دهد و به زندگی بازگرداند، حتی اگر این کار تمامی قوانین جهانش را زیر سوال ببرد. این تصمیم باعث بروز اختلال در تعادل طبیعت و خشم جامعهاش میشود و بگونیا مجبور است در مسیری دردناک و پر از تضادهای احساسی و اخلاقی قدم بردارد. فیلم با انیمیشنی ساحرانه، الهامگرفته از اساطیر چینی و با الهام مستقیم از فلسفههای شرقی، داستانی عمیق و عاطفی را روایت میکند که دربارهٔ قسمتهای روشن و تاریک زندگی، انتخابهای سنگین و قدرت عشق است.
خلاصه داستان: فیلم هوش مرکزی (Central Intelligence) محصول سال ۲۰۱۶، ترکیبی شیرین از کمدی و اکشن است که داستان غیرمنتظرهای را روایت میکند. "کیلی"، یک حسابدار با ظاهر عادی و زندگی خستهکننده، بدون اینکه فکر کند، با "راب"، یکی از همکلاسیهای قدیمیاش که در دوران دبیرستان به خاطر چاقی و شکل ظاهریاش مورد آزار قرار میگرفت، از طریق فیسبوک تماس برقرار میکند. اما این تماس بیگناه، آغاز یک سرگرمی وحشتناک میشود؛ زیرا راب حالا یک جاسوس مرد قدرتمند و فراموششدۀ CIA است که به دنبال فرار از دست دشمنانش است. کیلی ناخواسته در وسط یک توطئه بینالمللی گیر میکند و متوجه میشود که تمام زندگی منظم و آرامشبخیرش در خطر است. فیلم با شخصیتهای جذاب، دیالوگهای خندهدار و صحنههای اکشن مفرح، تعادل بسیار خوبی بین هیجان و طنز ایجاد میکند. نقش راب توسط "دواین جانسون" (The Rock) با قدرت و هوش خاصی بازی شده است و وجود او کنار "کیوآنو جیمز" که کیلی را بازی میکند، شیمی فوقالعادهای به تصویر میکشد. در حالی که کیلی سعی میکند متوجه شود چرا دنیای جاسوسی به دنبال اوست، داستان به نوعی به گذشته بازمیگردد و نگاهی به اهمیت دوستی، تحول شخصیت و اینکه چه کسی از ما میتواند یک قهرمان باشد، دارد. هوش مرکزی فیلمی است که با لحنی سبک، ولی هوشمندانه، توانسته است مخاطبان مختلفی را جذب کند و همراهی دو شخصیت اصلیاش، یادآور رابطههای دوستی وفادارانه است.
خلاصه داستان: فیلم "بادیگارد محبوب من" (My Beloved Bodyguard) محصول سال ۲۰۱۶ چین و هنگ کنگ است و به کارگردانی استاد مشهور هنرهای رزمی، سمّو هاگ (Sammo Hung Kam-Bo)، یکی از چهرههای برجسته سینمای اکشن آسیایی ساخته شده است. این فیلم با تلفیقی از عناصر درام، اکشن و رابطههای خانوادگی، داستانی هیجانانگیز و احساسی را روایت میکند. داستان حول محور شخصیتی به نام "لی جی"، بازیگر برجسته آندره لائو (Andy Lau)، یک بادیگارد مجرب و متعهد میچرخد که پس از چندین سال دوری از خانواده، مجبور به برگشتن به زندگی خانوادگی میشود. او نقش حفاظت از دختر جوانش را بر عهده میگیرد که درگیر یک سری واقعه خطرناک شده است. در کنار این موضوع، روابط قدیمی، ناراحتیها و احساسات فراموششده دوباره زنده میشوند. فیلم با حضور بازیگران برجستهای چون فنگ جیایی (Feng Jiayi) در نقش دختر، جکلین چن (Jacqueline Chan) و سایر هنرمندان، تلفیقی از اکشن قابل قبول و صحنههای درام عمیق را به تصویر میکشد. طراحی صحنههای مبارزه با الهام از هنرهای رزمی کلاسیک، هویت اصلی این فیلم است. با وجود اینکه فیلم در مقایسه با سایر آثار اکشن چینی تازگی چندانی ندارد، اما بازی قدرتمند بازیگران و مدیریت سنتی سمّو هاگ، آن را به یک اثر قابل توجه در سینمای آسیایی تبدیل کرده است.
خلاصه داستان: فیلم «یاغی» (Rogue One: A Star Wars Story, 2016) داستان گروهی از قهرمانان فراموششده را روایت میکند که در زمان جنگ بین اتحاد متمردان و امپراتوری گالاکتیکی ، نقشی حیاتی در شکلگیری آینده جهان ایفا میکنند. داستان حول محور جین اِرسو میچرخد، زنی جوان که پدرش، گالِن اِرسو ، یکی از مهندسان اصلی ستاره مرگ – سلاح نابودکننده امپراتوری – است. جین پس از دریافت پیامی ناامیدکننده از پدرش که در آن اعتراف میکند ستاره مرگ دارای ضعفی کشنده است، تصمیم میگیرد با کمک گروهی از جنگجویان غیرمعمول و بعید ، برنامههای این سلاح را به دست آورد. این گروه متشکل از شخصیتهای منحصر به فردی مانند کسیان اندرز ، بازیلن مالتو ، چیروت ایمولس و ک-۲اساو است که هر کدام با تمامی نقاط ضعفها و ترسهایشان، برای یک هدف مشترک کنار هم جمع میشوند. فیلم با صحنههایی پرشور، احساسی و گاهی خونین، یکی از مهمترین لحظات تاریخ استار ورز را بازسازی میکند. «یاغی» تنها فیلمی است که بدون حضور مستقیم جنگ ستارگان، توانسته است تمامی ارزشهای آن را حفظ کند. در نهایت، این گروه قهرمانان با وجود قربانیهای سنگین، موفق به سرقت طرحهای ستاره مرگ میشوند، که در نهایت به نبرد انحصاری آلدئران در فیلم اصلی منجر میشود.