فیلم "اسب تورین" با عنوان اصلی The Turin Horse (2011)، به کارگردانی بِلا تار، فیلمی درام-سیاهنماست که الهامبخش و غریبالحال است. داستان این فیلم بر اساس روایتی نمادین از زندگی یک کشاورز فقیر و تنها دخترش میچرخد، در حالی که محیطی اطرافشان به آرامی به سمت فروپاشی پیش میرود.
در آغاز داستان، دختر فیلم به صدای طوفان خفقانی شب گوش میدهد — طوفانی که ظاهراً تنها یک پدیده طبیعی است، اما نمادی عمیق از نابودی شخصی و جهانی است. روز بعد، اسب آنها که تمام عمرشان را با او گذراندهاند، ناگهان از کار کردن و حتی خوردن امتناع میکند. این موضوع شروعی است برای فروپاشی تدریجی زندگیشان؛ زندگیای که اصلاً زیادی نداشتند.
فیلم بدون داشتن داستان خطی واضح یا دیالوگهای پیچیده، با تصاویر سیاه و سفید غرق در معنا، حرکتهای کند و صحنههای تکراری، فضایی وجودی و فلسفی ایجاد میکند. هر روز برای این دو نفر تکرار میشود: بیداری، پوست کردن سیبزمینی، خوردن، سیراب کردن اسب، و دوباره خواب. اما با گذشت زمان، این الگوی ساده نیز شروع به شکستن میکند.
به تدریج، منبع آب قطع میشود، جامعه اطراف فرو میپاشد، مردم از محل خود فرار میکنند و هوایی خرابکارانه حاکم میشود که انگار تمامیت جهان تحت تعهد است. این فیلم نه فقط داستان یک کشاورز و دخترش است، بلکه نمادی از انسان در برابر سرنوشت، ناامیدی و نابودی است.
فیلم با لهجهای کمکلام و عمیق، بازتابی از تفکرات فلسفی فردریش نیچه است — زیرا داستان بر اساس افسانهای از زندگی این فیلسوف نوشته شده است: نیچه که در تورین، وقتی گریههایش را در برابر شکنجه به یک اسب میریزد، دیوانه میشود.
"اسب تورین"، یک فیلم است که به جای دیالوگ، از تصویر، نور، سکوت و موسیقی استفاده میکند تا به مخاطب القا کند: زندگی گاهی اوقات فقط یک تکرار بیمعنایی است. فیلم با پایانی باز و بدون پاسخهای مشخص، مخاطب را درگیر سؤالات عمیقی درباره وجود، امید و مرگ میکند.