فیلم «گاهی باید باران ببارد» داستان کای، زن خانهداری است که چهل سالگی را پشت سر گذاشته و در میان روزمرگیهای زندگیاش گیر افتاده است. زندگی او بهطور معمولی در جریان است، اما یک حادثه در بازی بسکتبال دخترش به طور ناخواسته، باعث آسیب به یک زن سالخورده میشود. این اتفاق، نقطه عطفی است که به طور غیرمنتظرهای، گذشته و حال زندگی کای را در هم میآمیزد و باعث میشود که او به بازبینی و ارزیابی تصمیمات و تجربیات گذشتهاش بپردازد. زنجیرهای از رویدادهای پیشبینینشده، که بهطور همزمان لحظات تلخ و شاد را به تصویر میکشد، کای را به چالشهای جدیدی میکشاند. این فیلم اولین اثر بلند کیو یانگ، کارگردانی است که پیش از این با آثار کوتاه خود شناخته شده و حالا به دنیای سینما وارد شده است. فیلم با نگاهی صمیمی و درامی پرهیجان، داستان زنی را به نمایش میگذارد که در میان آشفتگیها و پیچیدگیهای زندگی، به دنبال راهی برای نجات و تغییر است. «گاهی باید باران ببارد» به زیبایی به مضامین هویت، تصمیمگیری، و پذیرش تغییرات در زندگی پرداخته و نشان میدهد که حتی در پیچیدهترین لحظات، همیشه فرصتی برای بازآفرینی وجود دارد. این فیلم به تماشاگران یادآوری میکند که در هر سن و مرحلهای از زندگی، همیشه میتوان آغاز دوبارهای داشت و جایی برای تغییر وجود دارد.