فیلم "من کاپیتان هستم" با الهام از افسانههای هومری، داستانی پرماجرا و دلانگیز از دو پسر جوان به نامهای سیدو و موسی را روایت میکند. این دو پسر از داکار، پایتخت سنگال، به قصد رسیدن به اروپا سفر پرخطری را آغاز میکنند. در این مسیر، آنها با چالشهای بسیاری روبهرو میشوند: از جمله خطرات طبیعی، مشکلات مالی، و تهدیداتی که از سوی انسانها به آنها تحمیل میشود. سفر آنها به اروپا، نمادی از امید و آرزوهای یک زندگی بهتر است که بسیاری از جوانان آفریقایی به دنبال آن هستند. فیلم به زیبایی تلاشهای این دو پسر را برای رسیدن به هدفشان به تصویر میکشد و در عین حال، با نشان دادن سختیها و واقعیتهای تلخ مهاجرت غیرقانونی، نقدی اجتماعی به وضعیت جوامع آفریقایی و بحرانهای اقتصادی و اجتماعی آنها وارد میکند. سیدو و موسی باید در مواجهه با مشکلات متعددی همچون شرایط بد زندگی در کمپها، تهدیدات قاچاقچیان انسان و خطرات دریا، روحیه خود را حفظ کنند و به همدیگر تکیه کنند تا به مقصد خود برسند. این سفر که به نوعی یک جستجوی اسطورهای و قهرمانانه است، نشاندهنده اراده، دوستی و امید در برابر سختیهاست. در نهایت، فیلم "من کاپیتان هستم" بهطور عمیقتری به مفاهیمی چون آزادی، آرزو، و فداکاری پرداخته و مخاطب را به تأمل در مورد شرایط انسانی و اجتماعی میبرد.