فیلم «خواهر برفی» داستانی احساسی، شاعرانه و تأثیرگذار است که در بستر فصل زمستان و حال و هوای کریسمس روایت میشود. شخصیت اصلی فیلم، جولیان، پسری ۱۱ ساله است که هنوز با غم از دست دادن خواهر بزرگترش در اولین کریسمس پس از آن واقعه تلخ دست و پنجه نرم میکند. او در خانوادهای زندگی میکند که اعضایش در سوگ عمیق فرو رفتهاند، بهگونهای که پدر و مادرش توانایی جشن گرفتن یا حتی لبخند زدن را از دست دادهاند. در میان این فضای سرد و گرفته، جولیان با دختری پرشور و مرموز به نام هدویگ آشنا میشود که روحی تازه در وجود او میدمد و به او یادآوری میکند که کریسمس همچنان میتواند زمان شادی و امید باشد. اما با گذشت زمان، جولیان متوجه میشود که هدویگ خود نیز حامل دردها و رازهایی است که چهرهی شاد و سرزندهاش را در پس پردهای از غم پنهان کردهاند. این دو کودک، که هر یک به نوعی با رنجی درونی روبرو هستند، با یکدیگر پیوندی عاطفی و معنوی برقرار میکنند و تلاش میکنند تا در دل زمستانی سرد، گرمای دوستی، همدلی و خاطرات گذشته را زنده نگه دارند. «خواهر برفی» نهتنها داستانی از سوگواری و فقدان است، بلکه تصویری از توانایی انسان برای بازسازی امید در دل تاریکیهاست. فیلم با فضایی شاعرانه، موسیقی دلنشین، و بازیهای درخشان کودکانه، مفاهیمی چون عشق خانوادگی، رهایی از اندوه، و پذیرش مرگ را به شکلی هنرمندانه به تصویر میکشد. در نهایت، داستان جولیان و هدویگ به ما یادآوری میکند که حتی در مواجهه با فقدان، میتوان راهی به سوی نور و زندگی یافت، و شاید کریسمس، با تمام جادویش، فرصتی برای بخشش، آشتی و امید دوباره باشد.