فیلم «دردسرساز» داستانی انسانی، گرم و تلخوشیرین است که مهاجرت، خلاقیت و رؤیاهای شکننده را با نگاهی شخصی و اجتماعی درهم میآمیزد. قهرمان این فیلم، الخاندرو، یک طراح اسباببازی مشتاق و مبتکر از السالوادور است که برای تحقق آرزوهای کودکانهاش به نیویورک آمده؛ جایی که همه چیز ممکن به نظر میرسد اما همزمان موانع بسیاری سر راهش قرار دارند. ایدههای غیرمتعارف او با استقبال بازار روبهرو نمیشوند و زمان ویزای کاریاش نیز رو به پایان است. در لحظهای که امیدهایش رو به زوال میروند، با الیزابت آشنا میشود؛ زنی طردشده از دنیای پرزرقوبرق هنر که هرجومرج و بینظمی زندگیاش با اشتیاق کودکانه الخاندرو در تضاد کامل است. اما همین تضاد، نیرویی تازه به داستان میدهد. این دو شخصیت ناهمگون، در تلاشی مشترک و گاه مضحک، میکوشند فرصتی دوباره برای ماندن در شهر و اثبات ارزش خود بیابند. فیلم با ترکیب موقعیتهای طنزآمیز، لحظات دردناک و نگاهی شاعرانه به مهاجرت، نشان میدهد که گاه برای دوام آوردن در جهانی بیرحم، باید خود را با کسانی متحد کرد که هیچ شباهتی با ما ندارند. نیویورک در این فیلم صرفاً یک مکان نیست، بلکه استعارهای است از رؤیاهایی که هم وسوسهانگیز و هم شکنندهاند. فیلم با بازیهای قابلقبول، فضای رنگارنگ و طراحی هنری خلاقانه، بیننده را به سفری احساسی میان یأس و امید میبرد. پایانبندی آن نیز، به دور از کلیشههای موفقیت، تصویری واقعگرایانه از تلاش بیوقفه مهاجران برای بقا و معنا ساختن از زندگی را ارائه میدهد. «دردسرساز» در نهایت درباره یافتن معنا، هویت و خانه در جهانی ناپایدار است؛ و اینکه گاهی بزرگترین سرمایه انسان، همراهی غیرمنتظرهایست که سر راهش قرار میگیرد.