در فیلم آیمانیا (i-Mania, 2019)، داستان حول محور یک مادر میچرخد که یک شب به طور ناگهانی دچار حمله جنون شدید میشود و همسرش را میکشد. صبح روز بعد، او با خودرویی پر از خون بیدار میشود و هیچ یادی از آن شب ترسناک ندارد. این اتفاق غیرمنتظره زندگی او را به کلی دگرگون میکند و باعث میشود به دنبال علت واقعی این حادثه بگردد. در ادامه داستان، او کمکم شروع به یافتن سرنخهایی میکند که وجود یک جن یا موجودی فرامادی را در آن شب تاریک تأیید میکند. فیلم با استفاده از عناصر ترسناک و روانی، مرز بین واقعیت و ذهن انسان را به چالش میکشد و مخاطب را درگیر دنیایی مرموز و ناشناخته قرار میدهد. این اثر ترکیبی از ژانرهای ترسناک، روانی و فانتزی، داستانی پیچیده و هیجانانگیز را رقم میزند. کارگردان فیلم با استفاده از تکنیکهای تصویری و صوتی مدرن، فضایی مهیج و دلهرهآور ایجاد میکند. شخصیت اصلی فیلم در راه کشف حقیقت، با فراموشی، ترس و گناه روبرو میشود. فیلم به خوبی موفق است رابطه میان روان انسان و وجود مجهولات فراطبیعی را بازتاب دهد. در حالی که مخاطب فکر میکند داستان فقط حول یک بیماری روانی میچرخد، انحرافات داستانی ناگهان جلوههای جنی را فاش میکنند. این تعامل میان واقعیت و فانتزی، جذابیت ویژهای به فیلم میدهد. نقشآفرینی اصلی، به ویژه از سوی بازیگر نقش مادر، احساسات پیچیده و درگیری داخلی شخصیت را به خوبی منتقل میکند. فیلم با معرفی موجودی مرموز، پرسشهای عمیقی درباره مسئولیت، گناه و آزادی از گذشته مطرح میکند. تلاش شخصیت اصلی برای فهمیدن اینکه آیا واقعاً قاتل است یا تنها ابزار یک جن است، یکی از جالبترین بخشهای داستان است. فیلم با این رویکرد، نه تنها یک فیلم ترسناک معمولی نیست، بلکه یک مطالعه روانی عمیق هم هست. موسیقی متن فیلم نیز به همراه صحنههای تاریک و تنشزا، هویتی منحصر به فرد به کار میدهد. در مجموع، آیمانیا فیلمی است که نه تنها مخاطب را میتراند، بلکه فکر او را هم درگیر میکند.