فیلم «خاکستر ریا» اثری دلهرهآور و علمیتخیلی است که در فضایی سرد و ناشناخته جریان دارد. داستان با بیدار شدن شخصیت اصلی، ریا، در یک ایستگاه فضایی دورافتاده آغاز میشود. او بهسرعت متوجه میشود که تمامی اعضای خدمه به شکلی مرموز و خشونتآمیز کشته شدهاند. ریا که دچار اختلال در حافظه است، هیچ سرنخی از آنچه اتفاق افتاده ندارد و این موضوع او را در یک کابوس واقعی گرفتار میکند. در این میان تنها بازماندهی دیگر ایستگاه، بریون، بهعنوان یار و گاهی دشمن ظاهر میشود، چرا که اعتماد به او دشوار است. در فضای بسته و پر از تنش ایستگاه، هر حرکت میتواند به مرگ منجر شود. ریا با کاوش در سیستمهای خراب ایستگاه، فایلهای ویدیویی پاکشده، و خاطرات مبهم خود، بهدنبال حقیقت ماجراست. اما هرچه بیشتر پیش میرود، نشانههایی از یک توطئه بزرگتر و آزمایشهای سری دولتی یا حتی موجوداتی فرازمینی پدیدار میشود. فیلم با فضاسازی تاریک، موسیقی مرموز و ریتم کند و اضطرابآورش، تماشاگر را تا پایان در تعلیق نگه میدارد. شخصیت ریا بهعنوان زنی قوی اما آسیبدیده، بهخوبی پیچیدگی روانی انسان در شرایط بحرانی را نمایش میدهد. تضاد میان نیاز به حقیقت و ترس از آن، در سرتاسر فیلم موج میزند. بریون نیز شخصیتی دوپهلوست که تا آخرین لحظه نمیتوان به نیت واقعی او پی برد. داستانپردازی فیلم بهگونهای است که مخاطب را وادار به حدس و گمان درباره ماهیت رویدادها میکند. عناصر معمایی با مضامین فلسفی درهم آمیختهاند، از جمله پرسشهایی درباره حافظه، هویت، و اعتماد. فیلم «خاکستر ریا» نهتنها یک اثر دلهرهآور علمیتخیلی، بلکه تجربهای روانشناختی و تفکربرانگیز است. روایت آن، که بین حال و گذشته جابجا میشود، لایههایی از واقعیت و خیال را بر هم میافکند. در نهایت، این فیلم بیش از آنکه پاسخی قطعی ارائه دهد، پرسشهایی عمیق و ماندگار در ذهن تماشاگر باقی میگذارد.