فیلم درب انبار با فضایی مرموز و تعلیقآمیز آغاز میشود؛ جایی که یک صاحبخانه ثروتمند و مرموز، خانهای رویایی و مجلل را به زوجی جوان که به دنبال آغاز جدیدی در زندگی خود هستند، پیشنهاد میدهد. این پیشنهاد وسوسهانگیز در ظاهر بدون هیچ چشمداشت مالی است، اما تنها یک شرط عجیب و ظاهراً ساده دارد: زوج جوان نباید تحت هیچ شرایطی درب انبار خانه را باز کنند. با گذشت زمان، زندگی آنها در این خانه آرام و ایدهآل پیش میرود اما وسوسه کشف راز پنهان پشت درب انبار، ذهنشان را به تدریج درگیر میکند. هر صدای مرموز، هر اشاره نیمهمبهمی از گذشتهی خانه و هر شبی که در خانه میگذرد، ترسی پنهان را در دل این زوج زندهتر میکند. وقتی اتفاقاتی غیرعادی شروع به رخ دادن میکند، آنها درمییابند که چیزی تاریک و مخوف پشت آن در پنهان شده است؛ چیزی که شاید هرگز نباید بیدار میشد. فیلم درب انبار با فضاسازی دقیق، داستانی مرموز و پرتعلیق ارائه میدهد که مخاطب را با خود به دنیایی از رازهای نهفته، وسوسههای انسانی و عواقب کنجکاوی بیمورد میبرد. با پیشرفت داستان، خطوط میان واقعیت و توهم، اعتماد و شک، و ترس و حقیقت محو میشوند و فیلم با پایانی تکاندهنده، پرسشی بنیادین را مطرح میکند: آیا همیشه باید همه چیز را دانست؟